loading...
رهگذری از جنوب
به وبلاگ Nakhaei49 خوش آمدید.

به وبلاگ من خوش آمدید.


دانش آموزان عزیز در صورتی که مطالب جالبی

  دارند می توانند آن ها را در وبلاگ بگذارند تا با نام خود 

 آن ها به نمایش داده شود.

mahdi-rashidi بازدید : 2 یکشنبه 26 آذر 1391 نظرات (0)

شنبه 25 آذر 1391 ساعت: 11:10                      توسط: مهدی رشیدی

 

 

رستم نام آورترین چهرهٔ اسطوره‌ای در شاهنامه و به تبع آن برترین چهرهٔ اسطوره‌ای ادبیات ایران است. او فرزند زال و رودابه است و تبار پدری رستم به گرشاسپ (پهلوان اسطوره‌ای و چهرهٔ برتر اوستا) و از طریق گرشاسپ به جمشید می رسد. و تبار مادری او به مهراب کابلی و ضحاک می رسد. رستم به دست شغاد (برادرش) کشته شد.

ریشهٔ نام
به اوستایی: راُستَ تخمَ * (Raosta-takhma) به پهلوی: ردستهم (Rodastahm) * به فارسی: رستم * به معنای: پهلوان بالیده. ریشه‌شناسی: Raosta (= بالیده، رُسته؛ از ریشهٔ raodh- : بالیدن، رُستن) + Takhma (= دلیر، پهلوان؛ از ریشهٔ tak- : دلیر بودن، تاختن).

رستم در شاهنامه
رستم در شاهنامه هر کاری می‌کند ولی با این همه ما او را به عنوان انسان می‌شناسیم چه که او هم واله می‌شود، گناه می‌کند. برخی معتقدند رستم زاییده خامهٔ توانای فردوسی آن رستم سکزی راستین نیست. ایرانی است در بردارندهٔ قهرمانیهای نیایش گرشاسپ و تواناییهای شعری فردوسی و نیاز مردم ایران به چنین اسطورهٔ زنده و دیرپایی.

مهم‌ترین حوادث و اقدامات رستم که در شاهنامه به نظم آمده عبارت است از:

- کشتن پیل سپید
- فتح دژ سپندکوه
- آوردن کیقباد از البرز کوه
- نجات دادن کیکاووس و سایر پهلوانان در بند دیو سپید درمازندران با گذشتن از هفت خوان
- نجات کاووس از بند شاه هاماوران
- بیرون راندن افراسیاب از ایران که در غیبت کاوس به ایران تاخته و آن را مسخر ساخته بود
- جنگ با سهراب
- پرورش سیاوش پسر کاووس
- کشتن سودابه همسر کیکاووس به خونخواهی سیاوش
- خونخواهی سیاوش و تاختن به توران
- حضور در جنگ با خاقان چین و کشتن کاموس کشانی و خاقان چین
- نجات بیژن پسر گیو از چاه افراسیاب.
- کشتن اسفندیار
- پرورش بهمن پسر اسفندیار

در سایر منظومه ها:

- جنگ با برزو از خواجه عمید عطاری رازی
- جنگ با جهانگیر پسر خود از قاسم مادح‌

به دنیا آمدن رستم
گفته اند رستم جهان پهلوان ایران با انجام عمل سزارین به دنیا آمده است. این اتفاق را برای سزار قیصر روم در جهان باستان نیز نقل می کنند. درباره چگونگی به دنیا آوردن رستم در اشعار حکیم ابوالقاسم فردوسی آمده که رودابه همسر زال دچار درد شدید زایمان گردید و نتوانست طفل را به دنیا آورد.

به دستور سیمرغ یک روحانی و طبیب را بر بالین رودابه آوردند. در این عهد روحانیون و موبدان علاوه بر انجام وظایف دینی، پزشکی نیز می کردند و بدین جهت وی در درمان‌ها دارو و ادعیه به کار می برد. طبیب ابتدا رودابه را با خوراندن داروی قوی بیهوش کرد. آنگاه در حالت بیهوشی پهلویش را شکافت و پس از آن رحمش را درید. سپس سر جنین که به طرف راه طبیعی خروج بود برگردانیده و آن را از رحم خارج نمود.

دوباره محل پارگی رحم و شکم را بخیه زد. بعد از دوختن برای آن که محل بخیه عفونی نشود به آن مرهم ضد عفونی کننده و التیام بخش مالید. مرهم مزبور را نیز از مخلوط مشک ساییده شده و شیر تهیه کرده بودند. بدین ترتیب رستم سالم به دنیا آمد و مادرش رودابه نیز زنده ماند.

مرگ
رستم در سن ششصد سالگی به نیرنگ نابرادریش شغاد درون چاه افتاد و به همراه اسب خود رخش از دنیا رفت البته او قبل از مرگ با یک تیر برادرش شغاد را کشت. تیر رستم از درخت عبور کرد و باعث دوخته شدن شغاد به درختی شد که پشت آن پنهان شده بود.

تصویر بالا مربوط به رستم در حال کشتن اژدها اثر نقاش معاصر عادل عدیلی میباشد.

منبع:
- تاریخ ایران زمین
- شاهانامه فردوسی

محمد نخعی بازدید : 2 شنبه 25 آذر 1391 نظرات (0)

چهارشنبه 1 آذر1391 ساعت: 9:27                      توسط:امیر حسین حسن پور اصلی

 

موضوع انشاء : یکی از خاطرات خود را بنویسید .
روزه سیزده بدر یعنی روزه 13 فروردین بود. قرار بود که من با اعضای خانواده خود وفامیلهایمان یک روزه خوشی را سپری کنیم صبح آن روز تمامی فامیل ها و من باشوق و ذوق بسیار سوار ماشین شده و به سمت دیلمان حرکت کردیم در ابتدای راه افتاب سوزان و فروزان گرمای وجودش را به محیط می افکند صدای خش خش ماشین مرا یاد یک روز پاییزی که با دوستانم در شهر قدم میزدیم انداخت در آن روز ریزش و خزش برگان و تکان تکان خوردن درختان و غریدن آسمان صدایی متحیرکننده ساخته بود که همه را حیران و سرگردان کرده بود وقتی به مقصد رسیدیم من و فامیل هایم توپ را برداشته و ازهمان ابتدا به بازی مشغول شدیم در حین بازی نگاهم به یک سگ که لنگ لنگان راه میرفت افتاد آن سگ خسته و پاشکسته بود وبه سوی خانه خود میرفت بعد از بازی و خوردن غذایی لذیذ به دیدن مناظر اطراف رفتم در لابه لای شاخه های درختان پیله پروانه ای را که قبلا آن پروانه پیله را باز و شروع به پرواز کرده بود دیدم این صحنه نشانه ای از زیبایی و شیوایی آفرینش خداوند تعالی بود وواقعا لذت بردم وفتی پیش فامیل های خود برگشتم آنها مرا برای بازی کردن صدا زدند وهنگامی که خواستیم بازی را شروع کنیم ناگهان اتفاقی همه را غافلگیر و شاید هم دلگیر کرد دلگیر از این نظر که روز خوشمان خراب شده بود باران بهاری از آسمان شروع به باریدن کرد وزش باد وبوران و جهش قطره باران صحنه ای شگفت انگیز ایجاد کرده بود وبرعکس فامیل هایم که اندوهگین بودند. من از دیدن این صحنه ها لذت میبردم و برای دیدن بیشتر این صحنه و منظره ذوق و شوق و اشتیاق زیادی نشان میدادم اما از خراب شدن این روز نیز کمی ناراحت بودم اگر ابر کمی صبر میکرد که این روز به پایان برسد واقعا خیلی خوب میشد وقتی به خانه رسیدیم میخواستم هر دقیقه به بالا نگاه کنم اما چون فردای آن روز مدارس شروع میشد باید کارهای مدرسه را انجام میدادم اما گاه گداری به سر پنجره می آمدم و به ریزش باران این نعمت الهی که خدا در اختیار ماگذاشته نگاه میکردم و تنها لازم است که انسان کمی در این باره تامل کند قطره های درخشان باران مانند دانه های الماس بر زمین ریخته میشد پرندگان خسته بابالهای بسته در بالای شاخه های در ختان نشسته و به آسمان مینگرند من نیز از انجام بازی بسیار به شدت خسته و در گوشه اتاق نشسته بودم و د ر یک چشم به هم زدن به خواب فرو رفتم واقعا که روز خوبی بود...

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    قالب وبلاگ چگونه است؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 2
  • بازدید کلی : 550